بعد از ظهر عاشورا یاران حسین که همه از اهل بیت بودند همگی به شهادت میرسند. حتی کودک چند ماهه (شش ماهه) حضرت، عبدالله رضیع معروف به علی اصغر در هنگام وداع حسین با وی در کنار خیمهها به شهادت میرسد. هفت تن از برادران امام به شهادت میرسند.
یادگاران حسن مجتبی نوجوان به نامهای قاسم (13 ساله) و عبدالله (احتمالاً ده ساله) نیز ابوبکر در دفاع از حرم رسولالله (صلی الله علیه و آله ) به شهادت میرسند.
عباس با سه برادرش به شهادت میرسند، فرزندان عبدالله بن جعفر به شهادت میرسند، چهار تن از برادران مسلم به شهادت میرسند، فرزند برومند امام، علی اکبر به شهادت میرسد. امام تنهای تنها میماند.
فریادهای هل من مغیث، هل من ذابحضرت فضای صحرای طف را عطر آگین میکند. اینک حسین سفارشها و آموزههای خویش را بر همراهان و آنانی که زنده خواهند بود نموده به خصوص به همسر و خواهران و دیگر زنان توصیه نموده که در مرگ حسین و یارانش شکیبا باشند.
و برای حراست از کودکان خردسال حضرت نموده که در خیمهها باقی بمانند و در هیچ صورتی بیرون نیایند. و زینب که سترگ و پایداری را درس میآموزد، اینک در چنین شرایط داغدار و مصیبت بار مسؤولیت بس سنگین را متحمل میشود. باید داغ یاران و داغ عزیزان و عزیزتر از عزیزان حسین را تحمل کند. باید یتیمداری نماید و باید از حرم اهل بیت و کودکان حسین و سایر شهدا مراقبت نماید. و باید پیام و رسالت آنان را به آیندگان پیامرسانی نمایند.
اینک درندگانی به صورت انسان فرزند زهرا را محاصره نموده و هر گونه مهلت را از او گرفتهاند. بعد از چندین ساعت درگیری تمام یاران وی را به شهادت رساندهاند. حسین (علیهالسلام) که از حملههای دشمن زخمهای فراوان بر جان خریده است. اینک آخرین لحظههای خویش را سپری مینماید. در اثر جراحات و آسیبها، بدن ضعیف شده و دیگر توان مقاومت ندارد.
از جانبی حلقه محاصره همواره تنگتر میشود و با این که فرزند فاطمه ناتوان و تنها مانده از هیبت وی روبه صفتان هنوز در هراسند. و کسی جرأت نمیکند به حضرتش نزدیک شود. به همین جهت تهاجمی حملهور شده خاک کربلا را با خون عزیز فاطمه گلگون میسازند.
قاتل حسین و یارانش را نمیتوان گفت یک فرد یا دو فرد میباشد.
زیرا قاتل همه آنانی هستند که در سپاه عمر سعد یعنی حزب عثمانیه حضور داشتند. بلکه همه افرادی که به نوعی در قتل حسین (علیهالسلام) سهیم بودند، قاتل میباشند. آنان که دستور دادند، آنان که نیرو فراهم کردند، آنان که زیر پرچم آنان در جبهه شرکت نمودند، آنان که زمینه را فراهم آوردند، و آنان که حسین را به شهادت رساندند. و حتی آنان که در آن زمان و یا هر زمان به این جنایت غیر انسانی راضی شدند. همه از یک تیره و تبار هستند. هم پیروان یک جریان اجتماعی هستند. و همه از اولین آنان تا آخرین آنان به نوعی قاتل میباشند. زیرا جریانهای اجتماعی که در جامعه تداوم مییابند خاستگاه آنها یک ایده است همه در ایده و آرمان همگونند. قرآن در مورد همین جریانها چون مدیریت و تشکل آنان بر اساس یک ایده است، همه را یک جریان و نیرو و یک آرمان میداند. حال افراد آنان این زمان باشند یا هزار سال پیش از این و یا هزاران سال پس از این....
قرآن جریان اجتماعی که از قوم بنیاسرائیل از فرعون پیروی مینماید و آرمانهای آنان خوی استکباری و ستیزهجویی و ماجراجویی میباشد چون خاستگاهش یک آرمان است و همه پیرو یک مرام هستند از سرنوشت مشابه نیز برخوردارند. اگر بنیاسرائیل آن زمان گرد ذلت بر پیشانیشان نشسته است بنیاسرائیل امروز (اسرائیل) که بر همان آرمان است، همگون همان سرنوشت، سکه ذلت بر اینان نیز زده شده است چرا؟ زیرا که ایده یکسان است، تشابهت قلوبهم.(393)
این حقیقت در مورد همه جریانهای اجتماعی است. اختصاص به بنیاسرائیل ندارد. بر همین اساس آنان که به نوعی در فراهم آوردن زمینه برای کشتن حسین تلاش کردند، در قتل حسین (به عنوان سبب) سهیمند.
چون همه هوادار یک جریان و یک ایدهاند و به همین خاطر همه مورد لعن و نفرین قرار میگیرند. در زیارت نامه امام حسین این گونه با حسین سخن میگوییم: خدا لعنت کند آنان را که با تو ستیز کردند و آنان که تجهیزات اسب و استر و ادوات جنگی فراهم نمودند و آنان که زمینه را فراهم ساختند و حتی آنان که به این جنایت راضی شدند. زیرا اگر حامی آن جریان و ایده حزب عثمانیه نباشند به رفتار آنان راضی نخواهند بود، اللهم العن العصابه التی جاهدت الحسین و شایعت و بایعت علی قتله. اسرجب و الجمت و تنقبت لقتالک.و حتی آنان که سمعت بذلک و رضیت به.اکنون قاتل امام حسین عثمانیه 1400 سال پیش نیست.
اکنون هم ممکن است کسی از اعضا حزب عثمانیه باشد. همان گونه که اکنون هم ممکن است از اعضای حزب تشکل همسوی اهل بیت باشد.
سلمان منا اهل البیتدر هر زمان مصداق دارد.
اما این که قاتل مباشر حسین (علیهالسلام) چه کسی بوده است یعنی سر مبارک امام را چه کسی جدا کرده است. به لحاظ این که کشتن امام به صورت تهاجمی انجام گرفته، شاید نتوان به طور دقیق مشخص نمود که سر مبارک امام را کدام فرومایه جدا کرده، سنان یا شمر یا یک پلید دیگر. و منابع تاریخی هم مختلف عنوان مینمایند.
در آن لحظه حساس که آخرین رمق در کالبد حضرت باقی مانده بود به صورت تهاجمی به حضرت حملهور میشوند زرعه بن شریک ضربهای به دست چپ حضرت وارد میسازد. آنگاه ضربه دیگر بر دوش و کنار گردن حضرت وارد میسازد و بر میگردد امام بعد از این ضربهها در حالی قرار میگیرد که گاهی بر زمین میافتاده و گاهی برمیخاسته. در این هنگام سنان نیزه مهلکی بر پلهوی حضرت فرود میآورد که حضرت بر روی زمین قرار میگیرد، خولی بن یزید نزدیک میشود که سر حضرت را جدا کند بر خود میلرزد و بر میگردد. آنگاه سنان با نکوهش خولی خودش سر مبارک را جدا میسازد.(394)
برخی نقلها شبل بن یزید برادر خولی را عنوان مینمایند.(395) دیگر شمر را قاتل مباشر معرفی مینمایند.(396) و برخی هم خولی را قاتل معرفی مینمایند.(397) از میان این نقلها شاید بتوان گفت نقل اول که قاتل مباشر سنان معرفی میکند از همه قویتر باشد. گرچه پذیرش این نکته رذالت شمر را کاهش نمیدهد.
مزار حسین (علیهالسلام)
خاک سرزمینی که حسین در آنجا به شهادت رسید و به خاک سپرده شد به برکت حسین، خاک پاک و متبرک میباشد،طابت الارض التی فیها دفنتم.
از آنجا که سید و سالار شهیدان از پاکترینها و از تبار پاکترینها است که خدای سبحان پاکی آنان را تأیید مینمایدو یطهر کم تطهیراً.(464)به برکت پاکی و طهارتی که عترت از آن بهرهمند است، هر چیزی که به آنها تعلق دارد و نسبتی با آنان پیدا میکند، از این پاکی بهره میبرد. خاکی که در آنجا حسین دفن است به برکت حسین پاک و مطهر میشود از سایر خاکها ممتاز میگردد. به همین جهت مزار امامان و حتی امام زادگان پاک و مطهر است که پاکان را به سوی خود فرا میخواند.
که طین (خاک) حسین پاک و مطهر میگردد زیرا که طینت حسین (علیهالسلام) پاک و مطهر است.
شفا در تربت حسین (علیهالسلام)
از برکت حسین خاک مزار حسین (علیهالسلام) و خاک اطراف مزار حسین متبرک میشود و شفای دردهای بیدرمان قرار میگیرد. و این امتیازی است که خدای سبحان به پاس مجاهدتها و ایثارگریهای حسین (علیهالسلام) نهاده است. در روایت میفرماید خدای سبحان چهار پاداش ویژه در برابر شهادت حسین (علیهالسلام) قرار داد. یکی نسل امامان از نسل حسین (علیهالسلام) تداوم یافتهاند. دیگری شفا در تربت حسین (علیهالسلام) و سومی استجابت دعا در کنار مزار حسین (علیهالسلام). و چهارمی این که زائر حسین مقدار زمانی که برای رفت و برگشتن به زیارت صرف میکند از عمرش به حساب نمیآید، ان الله تعالی عوض الحسین (علیهالسلام) من قتله ان جعل الامامه فی ذریته و الشفاء فی تربته و اجابه الدعا عند قبره و لا تعد ایام زائریه جائیاً و راجعاً من عمره.(465)
از امام صادق (علیهالسلام) نیز روایت است که خدای سبحان تربت حسین را شفای هر درد و امان از هر خطر قرار داده است، ان الله جعل تربه الحسین شفاء من کل داء و اماناً من کل خوف.(466)به خاطر همین متبرک بودن است که در آغازین روز زندگی هر فرد سفارش شد کام کودکان را با تربت حسین بگشایید که ایمنی از هر خطر است. امام صادق (علیهالسلام)حنکوا اولادکم بتربه الحسین فانها امان.(467)
تسبیح از تربت حسین (علیهالسلام)
امام موسی بن جعفر (علیهالسلام) و... سبحه من طین قبر ابی عبدالله (علیهالسلام) فیها ثلاث و ثلاثون حبه متی قلبها ذاکراً الله کتب له بکل حبه اربعین حسنه.(468)
امام هفتم در این حدیث میفرماید هر کس از خاک قبر حسین (تربت) تسبیح بسازد 33 دانه داشته باشد هر ذکری که با آن میگوید چهل حسنه به پای وی نوشته میشود.
مهر نماز از تربت حسین (علیهالسلام)
عن الصادق (علیهالسلام) ان السجود علیها یخرق الحجب السبع.(469)
نماز با مهر تربت حسین حجابهای هفتگانه را میشکافد، یعنی نماز با تربت حسین به عرش اعلا صعود میکند و نمازگزار را صعود میدهد. که تربت حسین (علیهالسلام) این گونه نماز و نمازگزار را ملکوتی مینماید.
تربت حسین امان از عذاب است باعث بخشودگی گناهان است که امام صادق (علیهالسلام) در مورد گناهکاری که زمین جنازه آن را نمیپذیرفت فرمود قدری تربت حسین همراه وی نمایند آنگاه زمین جنازه را پذیرفت.
اجعلوا فی قبرها شیئاً من تربه الحسین.(470)به برکت خون حسین زمین به احترام تربت حسین (علیهالسلام) جنازه گناهکار را میپذیرد.
حدود تربت حسین (علیهالسلام)
منظور از تربت امام حسین (علیهالسلام) خاک محل شهادت حضرت و نیز محل حضرت میباشد. قتلگاه حسین تربت اصلی امام میباشد. لیکن حد تربتی که این فضایل برای آن عنوان شده است اختصاص به آن مقدار از خاک ندارد، بلکه محدوده تربت در روایات متفاوت عنوان شده است. در روایات حدود تربت 25 ذراع (ذراع نیم متر) 70 ذراع و نیز یک فرسخ از هر طرف و نیز پنج فرسخ از هر طرف عنوان شده است.(471) روشن است که هر مقدار به مزار حضرت و محل شهادت حضرت نزدیکتر باشد افضل خواهد بود.
گریه بر حسین (علیهالسلام)
امام حسین علیهالسلام: انا قتیل العبرات لا یذکرنی مؤمن الا استعبر.(472)
حسین بن علی (علیهالسلام) امام ملک و امام هستی است تنها امام انسانها نیست. وقتی امام ملک و ملکوت باشد و در نظام هستی تأثیرگذار باشد، شهادت وی نیز به لحاظ اوج مظلومیت آن و به لحاظ تأثیرگذاری امام (علیهالسلام) در نظام هستی در ابعاد گسترده تأثیرگذار خواهد بود.
غم حسین همان گونه انسانهای مؤمن را عزادار و گریان مینماید، فرشتگان را نیز عزادار مینماید و اجنه را که مؤمن هستند نیز گریان مینماید حتی نظام هستی آسمان و زمین هم در مرگ حسین گریان میشوند.
در منابع معتبر و آثار دینی این سند فراوان به چشم میخورد که فرشتگان و اجنه و نیز زمین و آسمان برای حسین گریه نمودند، فلما قتل الحسین لبثوا شهرین او ثلاثه کانما تلطخ الحوائط بالدماء ساعه تطلع الشمس حتی ترتفع و کسفت الشمس ذلک الیوم و احمرت آفاق السماء سته اشهر بعد قتله.(473)در هنگام شهادت حسین آفتاب گرفت و آفاق آسمان تا شش ماه خونین بود.
رسولالله (صلی الله علیه و آله ) پیشگویی نموده بودند در نزد امسلمه خاکی در درون شیشه نهاده، فرمودند هرگاه این خاک خونین شد، بدان حسین من به شهادت رسیده است! امسلمه عاشورا سال 61 در مدینه مشاهده کرد خاک خونین شده است.(474) سیوطی از علماء اهل سنت مینویسد مظلومیت حسین آن مقدار دلخراش است که قلب تحمل بیان را ندارد و مینویسد وقتی حسین کشته شد در بیتالمقدس هر سنگی را از زمین میکندند، زیر آن خون تازه بود.(475)
امام صادق (علیهالسلام) میفرماید هنگامی که حسین شهید شد آسمانها و زمین و هر آنچه در آن دو است گریه کردند، لما قضی بکت علیه السموات السبع و الارضون السبع و ما فیهن و با بینهن(476). در روایت صحیح دیگر از امام رضا (علیهالسلام) رسیده، لقد بکت السموات السبع و الارضون لقتله.(477)
آسمان و زمین در غم مظلومیت حسین گریان شد. خورشید در آسمان شش ماه خونین طلوع و غروب مینمود: و احمرت آفاق السماء سته اشهر بعد قتله.(478)
از امام صادق (علیهالسلام) نقل شده است، چهار هزار فرشته در کنار قبر حسین تا روز قیامت گریان و پریشانند.(479) در روایت دیگر هفتاد هزار فرشته نقل شده است.
ان حول قبره سبعین الف ملک شعثاً غبراً یبکون علیه الی یوم القیمه.(480)که این آمارها بیان حد نیست بیان کثرت است یعنی انبوه فرشتگان یعنی همه فرشتگان!
گریه و نوحی سرایی اجنه نیز بر حسین (علیهالسلام) در کتابهای روایایی مطرح است، زیرا آنان نیز همانند انسان مؤمن و کافر دارند مؤمنان از اجنه که رهبری و امامت حضرت را نیز پذیرفتهاند بر حضرت گریه میکنند.(481)
فضیلت گریه
از امام صادق (علیهالسلام) هر کس بر مصیبت ما گریه کند ولو به مقدار بال مگس خدای سبحان گناهان وی را میآمرزد.(482)
امام باقر (علیهالسلام) هرکس که چشمانش در مصیبت حسین اشکآلود شده و اشک وی جاری شود خدای سبحان در غرفههای بهشتی وی را مآوی خواهد داد. و از هول و هراسهای قیامت در امان خواهد بود.(483)
امام رضا (علیهالسلام) به ریان بن شبیب فرمود اگر گریه کنی به حسین که همانند گوسفند سر بریده شده گریه کن هرکس باندازهای که اشکش به گونهاش جاری شود بر حسین گریه کند گناهانش بخشوده میشود.(484)
فلسفه گریه
حکمت ترتیب مجالس عزاداری و روضه خوانی برای حسین زنده نمودن راه و روش اهل بیت عصمت و طهارت است.
ان تلک المجالس فاحبها فاحیوا امرنا.(485)امام صادق (علیهالسلام) میفرماید من این مجالس را دوست دارم، مرام ما زنده کنید.
امام باقر (علیهالسلام) برای تأمین همین هدف به فرزند برومندش امام صادق (علیهالسلام) وصیت نمود که از دارایی امام بخشی را وقف مراسم روضه خوانی و تشکیل مراسم عزاداری حضرت نماید. آن هم در موسم حج در سرزمین منا که از لحاظ زمان یکی از بهترین موقعیتهاست. و از جهت مکان نیز افزون بر این که سرزمین از مواقف مشرفه است در ایام منا جمعیت انبوه حجاج در منا گرد آمدهاند و بر بهترین شیوه میتوان از فرصت بهرهوری نمود، عن ابی عبدالله قالی لی ابی یا جعفر اقف لی من مالی کذا و کذا النوادب تندبنی بمنی ایام منی.(486)
ترتیب مجالس عزا برای زنده نگه داشتن یاد و نام و راه حسین است.
برای دمیدن روح ایثارگری و شهادت طلبی بر کالبد پیروان آن حضرت است. برای شفاف نمودن و تحلیل صحیح از نهضت حسینی است. و برای الهام و پیام گرفتن از راه حسین و شهیدان است. گریه بیهدف و بیمعنا نیست. گریه این است که روایت میفرماید گریه کننده آرزوی راه و مقام آنها را مینماید، که امام رضا به ربان بن شبیت آموخت که اگر میخواهی در ثواب شهادت حسین و یارانش سهیم باشی، هرگاه یاد آنان افتاده بگو یا لیتی کنت معهم فاموز فوزاً عظیماً(487)با آنها بودن در راه آنها بودن پیام گرفتن از زندگی آنان و حسین را الگو برگزیدن در زندگی این پاداشها را دارد. گریه بر حسین یعنی پیوند با فرهنگ شهید، یعنی پیمان با خون حسین، یعنی تداوم راه حسین (علیهالسلام).
امام سجاد که بعد از حادثه کربلا همواره عزاداران حسین بوده همواره عزادار همواره مظلومیت حسین را به یاد میآورد.
انگیزه عزاداری احیا سیره و روش اهل بیت بیان احکام معارف و آشنا شدن با راه و رسم زندگی عترت و پیام گرفتن از حماسههای حسینی است.
زیارت حسین (علیهالسلام)
ایثار و شهادتی که حسین (علیهالسلام) برگزید نسبت بر سایر شهیدان برتری دارد. زیرا که موقعیتهای گزینش این راه با سایرین تفاوت دارد که نمیتوان شرایط دیگران را با شرایط سخت حماسه حسینی سنجید. به همین خاطر خدای سبحان بیشتر و بهتر از سایر شهیدان از حسین تجلیل میکند و یاد و نام حسین را در جای جای زندگی انسانها زند و پایدار مینماید. به همین جهت خدای سبحان راضی نمیشود نام و راه و یاد حسین فراموش شود. و به بهانه نام وی را که زنده کردن ارزشهاست زنده مینماید.
مزار حسین کعبه عاشقان حسین قرار میگیرد که برای زیارت حسین (علیهالسلام) دست از پا نمیشناسند. زیارت مزار حسین را به عنوان یک تکلیف شرعی و چه بسا واجب در برخی موارد مطرح میسازد، که نام یاد حسین فراموش نشود. امام باقر (علیهالسلام)، مروا شیعتنا بزیاره قبر الحسین (علیهالسلام) فان اتیانه مفترض علی کل مؤمن.(488)شیعیان ما را دستور دهید تا به زیارت حسین روند، که زیارت حسین رفتن بر همگان لازم است. کسی که حسین را زیارت نکند از حقوق رسولالله را بر زمین نهاده زیرا حق حسین لازم بر هر مسلمانی لازم است، لان الحسین فریضه من الله تعالی واجبه علی کل مسلم.(489)
ثواب زیارت حسین (علیهالسلام)
در آثار دینی بیانهای گوناگون در مورد ثواب زیارت سالار شهیدان عنوان شده است. شاید تفاوت این ثوابها به تفاوت درک و شناخت افراد و کیفت زیارتی است که شخص انتخاب مینماید و میزان الهامگیری زائر از حماسه حسینی میباشد.
در برخی روایات میفرماید هر کس حسین را زیارت کند گناهان گذشته و آیندهاش بخشیده میشود، من زار قبر الحسین (علیهالسلام) عارفاً بحقه غفر الله له ما تقدم من ذنبه و ما تأخر.(490)و در روایت دیگر زیارت حسین (علیهالسلام) معادل ثواب عمره عنوان شده است، سأل بعض اصحابنا ابا الحسن الرضا (علیهالسلام) عمن اتی قبر الحسین (علیهالسلام) قال تعدل عمره.(491)
در برخی دیگر زیارت حضرت معادل یک حج به شمار آمده است.
عن الرضا من زار قبر الحسین کتب الله حجه مبروره.در روایات دیگر رسولالله (صلی الله علیه و آله ) دارد(492) در برخی ثواب سه حج عنوان شده: من اتی قبر الحسین (صلی الله علیه و آله ) عارفاً بحقه کان کمن حج ثلاث حجج رسولالله (صلی الله علیه و آله ) (493).در برخی روایات ثواب زیارت بیست حج و عمره عنوان است. امام صادق (علیهالسلام). من اتی قبر الحسین (علیهالسلام) عارفاً بحقه فی غیر یوم عید کتب الله له عشرین حجه و عشرین عمره مبرورات.
اگر زیارت روز عید باشد صد حج و صد عمره ثواب دارد. و اگر روز عرفه باشد هزار حج و هزار عمره کتب الله الف حج و الف عمره.(494)
در برخی دیگر سخن از دو هزار حج و دو هزار عمره است. اگر زیارت در روز عاشورا باشد، امام باقر (علیهالسلام): من زار الحسین فی یوم عاشوراً من المحرم حتی یظل عنده باکیاً سعی الله عزوجل یوم بلقاه بثواب الفی حجه و الفی عمره.(495)
در برخی دیگر از روایات ثواب زیارت حسین معدل ثواب هزار شهید بدری عنوان شده است آن کسی که هر ماه حضرت را زیارت کند، امام صادق علیهالسلام: ما لمن زار الحسین (علیهالسلام) فی کل شهر من الثواب قال له من الثواب ثواب مأه الف شهید و مثل شهداء بدر.(496)
این تفاوتها همان گونه که اشاره شد به لحاظ شرایط زمان و نیز افراد است که با چه شرایطی و در چه حدی از معرفت و شناخت باشد.
چگونه حسین (علیهالسلام) را زیارت کنیم؟
زیارت امام حسین (علیهالسلام) از برای کسی میتوان از نزدیک در کنار مشهد حضرت قرار گیرد افضل است و تأکید فراوان شده و حتی واجب کفایی عنوان شده است. اما اگر کسی توان رفتن به کربلا راه ندارد آن هم روا نیست زیارت حسین (علیهالسلام) را ترک کند. زیرا زیارت لازم نیست لزوماً در کنار قبر مشهد حضرت باشد. از راه دور نیز زیارت ممکن است که در روایت میفرماید اگر نمیتوانی به کربلا بروی از راه دور به طرف مزار حسین رو کن و به حضرت سلام کن، همین زیارت است. لازم هم نیست زیارت نامههای مفصل قرائت کنی. گرچه مستحب و افضل است به زیارت نامههای رسیده از ائمه (علیهالسلام) امام را زیارت نمایی، لیکن همین که به طرف مزار و مشهد حضرت رو کنی و بگویی السلام علیک یا ابا عبدالله السلام علیک و رحمه الله و برکاتهزیارت به حساب میآید. که این نکته را امام صادق (علیهالسلام) به یکی از اصحاب خویش به نام سدیر آموختند. ثم تنحو نحو القبر فقول السلام علیک یا ابا عبدالله السلام علیک و رحمه الله و برکاته تکتب لک زوره و الزوره حجه و عمره.(497)روی خود را به سمت قبر نما و بگو: السلام علیک یا ابا عبدالله اسلام علیک و رحمه الله و برکاته،ثواب حج و عمره را خواهی داشت. آری حماسه حسینی این گونه فرهنگ شهادت را در جامعه بارور نموده است.
نهضت توابین
در زمان عبیدالله گرچه کوفه سرکوب شد و سقوط کرد و تشکل همسوی اهل بیت (علیهالسلام) سخت آسیب دید؛ لیکن با همه آسیبها و با همه مصیبتهایی که هواداران علی (علیهالسلام) و اهل بیت در کوفه تحمل نمودند، تشکل همسو همچنان آتش زیر خاکستر که در صدد فرصت شعلهوری میباشد به سر میبرد. اکثریت آنان بعد از خاکستر که در صدد فرصت شعلهوری میباشد بر سر میبرد. اکثریت آنان بعد از سرکوبی و به ویژه بعد از این که در یاری حسین (علیهالسلام) سستی نمودند، در غیض غضب علیه حزب عثمانیه میجوشیدند. حسرت و ندامت از رفتار گذشته سینههای آنان را سخت میفشرد که چرا وقتی فرزند رسولالله (صلی الله علیه و آله ) را دعوت نمودند وی را یاری نکردند که حضرت نه راه برگشت داشت و نه توانست از پایگاه تشیع مدد بگیرد.
اینک این تشکل با همه آسیبها هنوز همواره خطر اصلی بر حزب عثمانیه به شمار میرود که عبیدالله خود اعتراف میکند این تشکل را سرکوب نموده بود و چندین سال نیز گذشته است و هزاران زندانی و هزاران کشته به جای گذاشته باشد. بعد از فاجعه کربلا اعتراف میکند من از هواداران علی که ترابیه نامیده میشدند بر تاج و تخت یزید میترسم نه از عبدالله بن زبیر، انا اخاف علیه من هذه ترابیه(498) شیعه ابی تراب علی بن ابی طالب.(499)
انقلابها و نهضتهای مردمی بعد از نهضت عاشورا با الهام از حماسهآفرینی حسین و با الهام از پایداری حضرت شکل گرفتند و آسیبهای جدی بر پیکر حاکمیت حزب عثمانیه وارد ساختند، تا در نهایت حاکمیت این حزب پایان یافت و بنیامیه سقوط کردند. به برخی از نهضتها که در انقراض بنیامیه تأثیرگذار بودند اشاره میشود.
یکی از این نهضتها که به طور مستقیم از نهضت حسینی الهام گرفت و به نام حسین و یاد حسین و برای انتقام خون حسین انجام گرفت، نهضت توابین بود. این نهضت با شعار یا لثارات الحسین شکل گرفت.(500) تشکل همسوی اهل بیت در اثر عوامل که برخی از آنها شمرده شد، در کوفه عقبنشینی نمود از یاری مسلم و امام حسین باز ایستاد. در میان عوامل دهگانه سهلانگاری یکی از آنها بود که تشکل همسوی اکثریت نیروهایش در خانهها خیزنده و یا پراکنده شدند.
بعد از حادثه دلخراش کربلا که امام حسین را دعوت نموده، ولی در یاری وی سهلانگاری کرده بودند، سخت از رفتار خویش پشیمان شدند. اینان از همان آغاز روز در صدد جبران این سهلانگاری برآمدند.
بزرگترین اقدامی که در صدر برنامههای خویش قرار گرفتن انتقام خون حسین از قاتلان حسین، یعنی از سران و هواداران حزب عثمانیه که در کربلا شرکت جسته بودند، بود.
لیکن نهضت توابین دو مشکل عمده در سر اقدام خود میدید. یکی سلطه جهنمی حزب عثمانیه به خصوص بعد از حادثه کربلا که در عراق با خشونت عبیدالله که کوچکترین حرکت را سرکوب مینمود، بود. دیگری نبودن رهبری از اهل بیت و عترت که بتوانند زیر پرچم وی اقدام عمومی علیه حزب عثمانیه شکل دهند. کسی از اهل بیت مانند امام سجاد (علیهالسلام) در میان مردم کوفه حضور نداشت. از طرفی زمینه فراخوانی امام سجاد (علیهالسلام) با توجه به تجربی تلخی که از دعوت امام حسین (علیهالسلام) داشتند به طور کلی از بین رفته بود.
در عین حال این تشکل که آسیب فراوان از حاکمیت عبیدالله در عراق تحمل کرده بود، در صدد جبران آن سهلانگاری بود. از همان روزهای نخست شروع به فعالیت نمود، رهبران این نهضت یاران و هواداران را آماده میساختند تا فرصت مناسب در جهت پدید آوردن یک جریان اجتماعی و حرکت عمومی علیه حاکمیت حزب عثمانیه فراهم شود.
مردم هم همواره به طور پنهانی اعلان پشتیبانی مینمودند، فلم یزل القوم فی جمع آله الحراب و الاستعداد للقتال و دعاء الناس فی السر من الشیعه و غیرها الی الطلب بدم الحسین.
این زمینهسازی تداوم یافت. این حرکت به صورت جدی و پنهانی در کوفه و عراق و حتی در یمن تداوم داشت تا آن دو مشکل حل شد. یزید پلید در سال 63 رخت بر بست و حزب اموی از این جهت آسیب جدی دید. با بر طرف شدن این مانع بزرگ هواداران تشکل همسو فرصت را غنیمت شمردند مشکل رهبری نهضت خود را به گونه دیگر حل نمودند. گرچه در میان آنان از اهل بیت کسی نبود و زمینه فراخوانی هم وجود نداشت، لیکن این مشکل را از درون هموار ساختند و یکی از با سابقهترین افراد و با صلابتترین که از لحاظ اندیشه هم فردی فرزانه و از پایگاه قوی مردمی برخوردار بود و از صحابه رسولالله (صلی الله علیه و آله ) به شمار میرفت و در رفتار هم فردی سترگ بوده یعنی سلیمان بن صرد خزاعی را به رهبری نهضت خویش بر گزیدند. پنج تن از سران این تشکل از جمله خود سلیمان در منزل وی گرد آمدند. آنگاه صد نفر دیگر از سران شیعه و تشکل همسو به آنها پیوستند و سلیمان را به عنوان رهبری نهضت برگزیدند. آن پنج عبارتند از: سلیمان بن صرد خزاعی، مسیب بن نجبه فرازی، عبدالله بن سعد بن نفیل، عبدالله بن وال، رفاعه بن شداد.
انگیزه اصلی در انتخاب آن موقعیت تضعیف شدید موقعیت حزب عثمانیه در عراق بعد از مرگ یزید بود. که خود تصریح دارند: والامر الان ضعیف.بعد از مرگ یزید هم این زمینهسازی ادامه یافت تا سال 65.
عده زیادی تقریباً به تعدادی که با مسلم بیعت نموده بودند با سلیمان بیعت کردند. که تعداد افراد را تا شانزده هزار نفر نام میبرند. گرچه حدود چهار هزار نفر به پیمان خویش وفادار شدند و همراه سلیمان حرکت نمودند. آنان با رهبری پیمان بسته، در نخیله کوفه اجتماع، آنگاه به طرف شام حرکت نمودند. هدف اصلی آنان به قتل رساندن عبیدالله بن زیاد بود. سپاه سلیمان ابتدا در کربلا بر سر مزار حسین (علیهالسلام) حاضر شدند و سخت ناله نموده و اشک ریختند، و پیمان انتقام خون حضرت را بستند.و فرسخها راه برای رسیدن به شام پیمودند که از جانب شام عبیدالله حصین بن نمیر که از فرماندهان سپاه کربلا بود با سی هزار سپاه مأمور سرکوب آنان ساخت. ضمن درگیری و کشتار فراوان اکثر همراهان 4000 نفری کشته شدند در نهایت رهبران آنان همه کشته شدند و این نهضت بعد از آسیب فراوان به حزب سرکوب شد.
شورش مدینه
عبدالله بن زبیر که ادعای رهبری داشت در مکه بر سر میبرد. وی بعد از حادثه کربلا در حجاز قیام نمود و مردم حجاز را به بیعت خویش فراخواند. وی حدود نه سال حاکمیت مکه و اطراف را بدست آورد.
عبدالله به مدینه که دومین شهر بزرگ و پایگاه حکومت رسولالله (صلی الله علیه و آله ) و مرکز مهاجرین و انصار بود، چنگ اندازی نمود.
مدینه یکی از پایگاههای بزرگ اندیشه زلال ولایت و تشیع بود. و پایگاه تشکل همسویی که از زمان زندگی رسولالله (صلی الله علیه و آله ) شکل گرفت و بعد از رحلت حضرت نیز تداوم یافت. این تشکل گرچه در فرصتسازیهای بعد از رحلت حضرت آسیب جدی دید، لیکن این گونه نبود که هویت خویش را از کف نهد.
از جانبی از هنگام خلافت عثمان مدینه یکی از پایگاههای حزب عثمانیه نیز قرار گرفت. در زمان معاویه نیز همین تشکل در آنجا قوت گرفت و نوع فرمانداران آن را بنیامیه تشکیل میدادند. مدینه همواره محل حضور رجال سیاسی به ویژه هواداران حزب عثمانیه بود.
برغم این تشکل حزب عثمانیه مدینه همواره پایگاه تشکل همسوی اهل بیت به حساب میآمد. و پایگاه فکری و اندیشه زلال آن در مدینه بود، گرچه نمیتوان گفت با کوفه برابری مینمود، لیکن دومین پایگاه اندیشه زلال تشیع به حساب میرفت.
این شهر همیشه پایگاه خیزش فکر و شورش و انقلاب علیه حزب عثمانیه بود همان گونه که در انقلاب مردم علیه عثمان گرچه نیروهای فراوان از خارج شهر مدینه آمده بودند، لیکن امداد و ملحق شدند تشکل همسوی اهل بیت به آنان از خود مدینه را نمیتوان نادیده انگاشت.
اینک سال 61 هجری با حادثه تلخش از راه رسیده و حسین بن علی که سالهای سال در میان مردم مدینه زندگی نموده بود به شهادت رسیده است. مردم متأثر از این حادثه غمانگیز در سوگ حسین ناله میکنند و اشک میریزند. و طبیعی است که در صدد انتقام خون حسین (علیهالسلام) هستند و بغض عداوت حزب عثمانیه در سینه آنان آکنده است و طبیعی است چالشگری علیه این عزب خوشایند آنان خواهد بود. گرچه اگر اهل بیت رهبری انقلاب را عهدهدار باشند مردمی همانند مردم مدینه با دلی مطمئن و آرامش خاطر از آن حمایت خواهند نمود، لیکن چنین موقعیتی در آن شرایط بعد از شهادت حسین (علیهالسلام) برای اهل بیت زمینه ندارد. در عین حال مردم مدینه خود را بیتفاوت در برابر حزب عثمانیه که این جنایت بزرگ را در کربلا مرتکب شده است نمیبینند. آنان در صدد فرصتسازیاند تا در برابر حاکمیت اقدام کنند.
بعد از حادثه کربلا و رسوایی یزید و حزب اموی، عبدالله بن زبیر که همزمان با حسین (علیهالسلام) از مدینه خارج به مکه رفته بود، فرصت بازسازی قیام خود را مییابد و در مکه فرماندار حاکم اموی را اخراج نموده و رسماً مردم را به بیعت با خویش فرا میخواند.
با فراخوانی و تحریک عبدالله مردم مدینه نیز از وی حمایت نموده عمرو بن سعید بن العاص فرماندار حزب عثمانیه را به همراه هزار نفر از مردان بنیامیه و هواداران حزب عثمانیه از جمله مروان بن حکم را با رسوایی تمام از شهر اخراج مینمایند.(508) مردم با اخراج والی اموی با نماینده عبدالله بن زبیر، عبدالله بن حنظله یا عبدالله بن مطیع بیعت میکنند.
این شورش از این جهت قابل مطرح است که مردم مدینه بغض و عداوت در سینهشان از بنیامیه موج میزند و دنبال فرصت هستند که علیه حزب عثمانیه قیام کنند و چون اکثریت مردم را هواداران تشکل همسو اهل بیت شکل میدهد، اگر رهبری از اهل بیت مییافتند زیر پرچم وی گرد میآمدند. لیکن اینک پرچم چالشگری برای فردی چون علی بن الحسین (علیهالسلام) مقدور نیست. مردم مدینه تن به بیعت فردی چون عبدالله بن زبیر میدهند.
این اقدام ضربه سهمگین بر حاکمیت حزب عثمانیه در مدینه متوجه میسازد که این گونه در پایگاه بنیامیه حکومت رسولالله (صلی الله علیه و آله ) به رسوایی کشیده شدهاند. گرچه شورش آنان از جانب حکومت مرکزی حزب عثمانیه سخت سرکوب شد و یزید با سپاه دوازده هزار و بنابر نقلی بیست هزار نفری و نیز به نقلی بیست هزار سوار و هفت هزار پیاده با فرماندهی مسلم بن عقبه مدینه را محاصره نمودند. این سپاه با خشونت تمام وارد شهر شده جان و مال و ناموس مردم را با سپاه شام مباح نمودند! آنان سه روز به قتل و غارت و فحشا پرداختند و بیش از شش هزار نفر از مهاجرین و انصار و سایرین را به قتل رساندند.(509) و جنایات ماندگار به یادگار نهادند. لیکن از جانبی از سوی تشکل همسوی اهل بیت که غم حسین سینه آنان را میفشرد، سخت آسیب دیدند و رسوایی آنان بر همگان آشکار شد. بدین گونه از برکت خون حسین، آسیب جدی دیگری بر حاکمیت حزب عثمانیه وارد شد.
قیام مختار
در سال 66 که مختار با وساطت عبدالله بن عمر از زندان آزاد شد. وی به کوفه آمده اوضاع کوفه را مشاهده نمود که مردم به رهبری سلیمان بن صرد قیام نمودهاند. مختار فردی ماجراجو بود و خطاهای روشن نیز از وی سرزده بود، از جمله در ساباط علیه امام مجتبی (علیهالسلام) اقدام ضد امنیتی نمود. و حتی وی عثمانیه نامیده میشد.(510)
وی با مشاهده ضعف حزب عثمانیه به لحاظ این که خودش ادعای ریاست و رهبری داشت گرد آوردن شیعیان دور سلیمان خوشایندش نبود و آنان را از این امر بر حذر داشت، لیکن کسی به گفتههای وی توجه نکرد.
مختار تحمل نموده وضع توابین به آن سرنوشت دچار آمد. و در عین حال که قیام توابین ضربه سختی بر حزب عثمانیه وارد آورد، لیکن اکثر نیروهای آنان در تهاجم سپاه حزب حاکم کشته شدند.
بعد از این حادثه در همان سال 66 مختار عزم قیام نموده و پنهانی یاورانی برای خویش فراهم نمود. وی از آنان پیمان گرفت. از جمله کسانی که بسیار به کمک وی امیدوار بود و به وی کمک شایانی کرد، ابراهیم بن مالک اشتر بود که با مذاکره حضوری حمایت وی را جلب نمود. مختار سوژهای که توانست بهرهوری نماید خون خواهی حسین و اهل بیت بود.
وی با این سوژه توانست هزاران نفر از تشکل همسو اهل بیت را همراه خویش سازد. و به همین عنوان مردم را به صحنه آورد و انتقام خون حسین و یارانش را از قاتلان و شرکت کنندگان در سپاه حزب عثمانیه بگیرد. عدهای از سران مانند شبث بن ربعی، محمد بن اشعث، عبدالرحمن سعید، کعب بن ابی کعب در صدد مقابله با مختار بر آمدند.(511)
مختار ابراهیم بن اشتر را با 7000 نیرو به سوی آنان بسیج نمود. عبیدالله نیز از شام با سپاه هشت هزار نفری به طرف عراق حرکت نمود که در درگیری این دو سپاه عبیدالله و تمام فرماندهان سپاه وی کشته شدند.
با تسلط مختار بر کوفه دهها نفر از افرادی که در کربلا در سپاه حزب عثمانیه بودند به قتل رسیدند. اگر کسی شهادت میداد که فرد در کربلا شرکت نموده است، مختار وی را گردن میزد.(512) وی بسیاری از فرماندهان سپاه یزید را مانند عبیدالله بن زیاد، عمر بن سعد و فرزندش حفص بن عمر، شمر بن ذی الجوشن، خولی بن یزید، حصین بن نمیر و... را به قتل رساند.(513)
در مورد مختار و موضعگیریهای وی روایات متفاوت است. برخی از وی نکوهش و برخی از کار وی ستایش مینمایند. ستایش بازگشت به این اقدام مختار دارد که وی انتقام خون حسین (علیهالسلام) را از قاتلان حضرتش گرفت. وقتی سر عبیدالله و عمر سعد را نزد امام سجاد آوردند سجده شکر به جای آورد و برای مختار طلب پاداش نمود فخر ساجداً و قال الحمد الله الذی ادرک ثاری من اعدائی و جزی الله المختار خیراً.(514)
قیام مختار با خون خواهی حسین (علیهالسلام) شکل گرفت. اگر چه خواهشهای دیگر در قیام مختار مطرح بود، لیکن آنچه باعث پشتیبانی شیعه از مختار شد جوشش خون حسین بود که قیام مختار را در این مرحله به ثمر رساند. و نیز قیام مختار به اقدام با کشتن فرماندهان ارشد حزب عثمانیه که قائله کربلا را به پا کرده بود، ضربه اساسی و آسیب جدی بر حکومت حزب عثمانیه وارد ساخت که در دوران حکومتداری حزب عثمانیه به مدت حدود یک قرن کمتر این گونه حاکمیت آسیب دیده بود.
نتیجه بخش شدن قیام مختار در اثر حمایت مردم کوفه از وی بود.
انگیزه اصلی آنان نیز از این حمایت انتقام خون حسین (علیهالسلام) و یارانش بود که آسیب جدی به حزب عثمانیه با کشتن مهرههای اصلی آنان مانند عبیدالله و عمر سعد و شمر ذی الجوشن و حصین بن نمیر و... وارد ساخت. این آسیب جدی نیز به این حاکمیت شوم از برکت خون حسین (علیهالسلام) بود.
قیام زید بن علی بن الحسین
تداوم حاکمیت حزب عثمانیه با فراز و نشیبهایی که داشت در زمان مروانیها نیز توسعه و تثبیت داشت و به همین جهت مروانیها جنایات ماندگاری همانند سفیانیها از خود به یادگار نهادند. حاکمیت حجاج در عراق همانند حاکمیت عبیدالله بن زیاد در عراق جنایات ببار آورد.
اگر عبیدالله دومین عنصری بود که نقش اصلی در حاکمیت حزب عثمانیه در دوران یزید داشت، حجاج نیز چنین نقشی را در زمان مروانیان در عراق ایفا نمود. تهاجم فرهنگی علیه اهل بیت با شدت و وسعت همچنان تداوم یافت که ابراهیم بن هشام مخزومی والی بنیمروان در مدینه علویون را در روزهای جمعه به زور در مسجد نبوی جمع مینمود.
در حضور آنان علی (علیهالسلام) را سب و نفرین مینمود.(515)
حجاج نیز همانند عبیدالله هر کس که متهم به شرکت در انقلاب علیه عثمانیه بود به قتل میرساند.(516) در مدت حاکمیت وی در عراق در زمان عبد الملک بیست یا سی هزار کشته در عراق به جای گذاشت. وی وقتی 50000 مرد و 30000 زن در زندانش بودند. زن و مرد را عریان در قلعهها بدون هیچ گونه امکانات، حتی سقف زیر آفتاب و باران زندانی میکرد!(517)
تجاوز و طغیان همان گونه که در سخنان زید شهید آشکار است به اوج خود میرسد. ان بنیامیه قد عتوا و قست قلوبهم.(518)
زید تصمیم به قیام و انقلاب علیه آنان گرفته و چون فردی وابسته و پاک و پیرو اهل بیت بود، هیچ گونه خواهش نفسانی و ادعای رهبری در قیام خویش نداشت، در همان آغاز کار با امام باقر (علیهالسلام) کار خود را مشورت نمود و امام ضمن تأیید عاقبت کارش را نیز گوشزد کرد به وی فرمود شهید خواهی شد و در کناسه کوفه به دار آویخته میشوی.(519)
از امام صادق (علیهالسلام) این گونه حدیث درباره زید وارد شده است: انه کان نعم العم ان عمی کان رجلاً لدنیانا و آخر تنا مضی و الله عمی شهیداً کشهداء استشهدوا مع رسولالله (صلی الله علیه و آله ) و علی و الحسن و الحسین (علیهالسلام).(520)
نیک عمویی بود برای ما فردی که هم برای دنیا و هم آخرت ما کار کرد، عمویم شهید شد همانند شهدایی که همراه رسولالله (صلی الله علیه و آله ) و علی و حسن و حسین (علیهالسلام) شهید شدند.
امام صادق علیهالسلام: رحم الله عمی زیداً لو ظفر لوفی انما دعی الی الرضا من آل محمد و انا الرضا.(521)خدا عمویم را رحمت کند که اگر پیروز میشد به عهد خود وفا میکرد وی مردم را به رضا از آل محمد یعنی این جانب فرا میخواند.
امام صادق علیهالسلام: یا عمی اعیذک بالله ان تکون مصلوباً بالکناسه.(522)
هنگامی که زید با امام صادق (علیهالسلام) مشورت مینمود حضرت فرمود: تو را در پناه خدا میسپارم آن هنگامی که در کناسه کوفه به دار آویخته میشوی.
زید شهید با آگاهی از سرانجام کارش در عین حال چون میدانست قیام و انقلاب وی آسیب جدی بر حاکمیت حزب عثمانیه وارد خواهد ساخت و نتیجه به بار خواهد آورد، قیام خویش را شروع کرد و مورد تأیید امام باقر و امام صادق (علیهالسلام) نیز قرار گرفت.
زید برای دستیابی به یاران سترگ از مدینه به کوفه آمد. زیرا موقعیت کوفه از هر جای دیگر ممتاز بود. که این برکات اندیشهای تابناک علی (علیهالسلام) است که کوفه را این گونه پر بار و بالنده ساخته است که خود حضرت این شهر را بر مدینه برگزید و عاصمه حکومت خویش قرار داد. و امام حسین (علیهالسلام) برای سرنگونی حزب عثمانیه به کوفه عزیمت میکند از انبوه جمعیت هوادار و سترگ استمداد نمود.
توابین خود از کوفه خیزش نمودند. و مختار برای کشتن قاتلان حسین به کوفه آمده و از یاران اهل بیت در کوفه استمداد و نمود و در کشتن قاتلان حسین موفقیت چشمگیری حاصل نمود که به برکت حمایت تشکل همسوی از کوفه و اطراف بود.
و اینک بعد از گذشت حدود شصت سال از عاشورای حسینی و قیامهای پرشور و مقاوم اینک زید بن علی بن الحسین برای رسیدن به اهداف خویش و انتقام خون حسین، وی نیز کوفه را برگزیند که کوفه پایگاه اندیشه و زلال شیعه و رفتار سترگ علیه ظالمان بوده است و این از برکات حکومتداری و اقامت 4 سال و نه ماه علی در کوفه میباشد که این گونه جریان بزرگ اجتماعی و اندیشه زلال شفاف پدیدار ساخته است.
در هر صورت زید شهید چون در کوفه اقامت نداشت برای اقامت خویش در عراق به خصوص کوفه بهانههای چون اختلاف ملکی و نزاع مالی با برخی بیش از 4 ماه در کوفه و دو ماه در بصره اقامت نمود. در این مدت ضمن بررسی اوضاع همواره قیام خود را زیرسازی نموده و سران شیعه و یاران علی با وی مخفیانه بیعت مینمایند.(523) و حاکم کوفه با اینکه برخی قضایا را متوجه شده بود نمیتواند زید را از کوفه بیرون نماید.
افرادی مانند سلمه ابن کهیل، نصر بن خزیمه، معاویه بن اسحاق و حجیه بن الاجلج و بسیاری دیگر از سران کوفه با وی بیعت نمودند.(524) و طبق بسیاری از نقلهای چهل هزار نفری با وی پیمان میبندند.(525)
چهل هزار سپاه، جمعیتی است که آمادگی این شهر و منطقه در انقلاب و شورشهای ضد اموی را میرساند. با اینکه زید امام معصوم نیست. لیکن چون از جانب امام معصوم تأیید شده است، این گونه تشکل همسو از وی حمایت مینماید. حمایت این تعداد از زید افزون بر این که گواه صادق بر موقعیت بزرگ تشکل همسوی اهل بیت میباشد دلیل بر نکته دیگری نیز است که کوفه با این حرکتها چه آسیبهای جبران ناپذیری بر اقتدار حزب عثمانیه متوجه مینماید.
انگیزه زید شهید
انگیزه زید از انقلاب انتقام خون حسین از بنیامیه و بنیمروان یعنی حزب عثمانیه بود وی میخواست با سرنگونی آنان رهبری را به مسیر اصلی خودش اهل بیت برگرداند. که در حدیث امام صادق (علیهالسلام) اشاره فرمود که اگر زید پیروز میشد به عهد خود وفا مینمود که مردم را به سوی اهل بیت فرا میخواند. هیچ گونه ادعای نسبت به خود نداشت.
امام فرقه زیدیه که به ایشان منسوب هستند و فرقهای از تشیع به شمار میروند، به ادعای رهبری ایشان نیست. بلکه به سوء استفادهها و بهرهوری دیگران یعنی نحلهسازان است. خود زید ادعایی نداشت و لذا مورد تأیید امام باقر و صادق (علیهالسلام) قرار داشت. و شعار محوری زید که مردم از وی حمایت نمودند خون خواهی حسین یعنی، یا لثارات الحسینبود.(526) و خود به امامت اهل بیت تصریح مینمود و میگفت جعفر امامنا فی الحلال و الحرام.(527)جعفر صادق (علیهالسلام) رهبر و امام ما در حلال و حرام است. سخنان وی در بیان انگیزه آن گونه است: انا ندعوکم الی کتاب الله و سنه نبیه (صلی الله علیه و آله ) و جهاد الظالمین و الدفع عن المستضعفین و اعطاء المحرومین و قسم هذا الفیء بین اهله بالسواء و در الظالمین و اقفال المجمر و نصرنا اهل البیت علی من نصب لنا و جهل حقنا.(528)من شما را به کتاب خدا و سنت رسولالله (صلی الله علیه و آله ) و جهاد با ستمگران و دفاع از محرومان فرا میخوانم. بر این نکته تأکید میکنم که اموال عمومی به صورت یکسان و عادلانه توزیع میشود. من شما را به ستیز با ستمگران و حراست از مرزها و یاری رساندن به اهل بیت برای چیره شدن آنان بر رقیبها و چالشگران که حقوق آنها را نادیده میانگارند، فرامیخوانم (529).
قیام زید به همراه چهل هزار نفر از طرف بنیمروان یعنی هشام بن عبد الملک به فرماندهی یوسف بن عمر سخت سرکوب شد.
در درگیری بین دو سپاه زید و عده زیادی از یارانش شهید شدند و جنازه زید را یاران وی در بیابان در داخل جوی آب به خاک سپرده و آب بر روی آنان جاری ساختند که از دسترسی بنیمروان در امان باشد. فرد پلید به نام غلام سندی به یوسف بن عمر گزارش میدهد وی دستور میدهد قبر را نبش نمایند و جنازه را بیرون آورند. سر زید را از بدن جدا کرده برای هشام بن عبد الملک فرستادند جنازه وی را در کناسه کوفه عریان بهدار آویختند و چهار سال جنازه عریان بالای دار بود که عورت وی را به امر الهی عنکبوتها با تنیدن تار میپوشاندند! جنازه تا مرگ هشام بر بالای دار بود. 4 سال بعد از مرگ هشام ولید دستور داد آن را سوزاندند و خاکستر آن به شط ریختند!(530)
این حرکت بزرگ که امام (علیهالسلام) عاقبت آن را در آغاز پیش نموده بودند، آسیب سختی به حاکمیت حزب عثمانیه وارد ساخت و حکومت حزب عثمانیه ویران ساخت و حکومت سست آنان را بیشتر متزلزل ساخت. خاستگاه این قیام دقیقاً حماسه کربلای حسینی بود و با نام یاری حسین به خون خواهی حسین شکل گرفت. اینها همان سیلابهای خون است که حزب عثمانیه در کام خود فرو میبرد.
قیام یحیی بن زید
یحیی فرزند همان زید شهید نیز از شهادت پدرش قیام نمود با عدهای از شیعیان و یارانش از کوفه به طرف خراسان حرکت نمود. در همان سال 120 یا 121 زمان هشام بن عبد الملک هشام در صدد دستگیری میشود که موفق نمیشود. یحیی به خراسان روی میآورد.
حدود پنج سال در آنجا اقامت داشته تا در نهایت با یارانش که حدود 70 نفر بودند با سپاه ده هزار نفری عمرو بن زراره درگیر و آنها را قلع قمع میکنند. در سال 126 در نهایت در روستای جوزجان با سپاه دشمن به فرماندهی سلم بن أحوز درگیر میشوند و یحیی با یارانش به شهادت میرسند. سر یحیی را از بدن جدا به حضور ولید بن یزید بن عبد الملک میفرستند و جنازهاش را در همانجا به دار میآویزند و این جنازه بر بالای دار میماند تا قیام ابو مسلم خراسانی. وی بعد کشتن مسلم بن أحوز جنازه یحیی را پایین آورده بر وی نماز میگذارد و به خاکی میسپارد.